|
صلابت و مدارا در سیره امام کاظم علیه السلام
امام کاظم علیه السلام می فرماید: " به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم ، جز بهشت نیست ، آن را جز بدان نفروشید."
۱-صلابت در سیره امام کاظم ( ع )
هفتم صفرسال 128ه.ق روز ولادت هفتمین ستاره آسمان امامت ، حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام است . برای شناخت بیشتراین امام همام ، به بیان بخشهایی از زندگی ایشان می پردازیم.
2- صلابت در اجراى حدود
یکى از ویژگیهاى مهم حکومت اسلامى، اجراى حدود ، بدون هیچ ملاحظه و مسامحه است. امام کاظم(ع)در مورد اجراى حدود مىفرماید: منفعت اقامه حد براى خداوند در روى زمین از بارش چهل روز باران بیشتراست. و این که در قرآن آمده است: " یحیى الارض بعد موتها " ( خداوند زمین مرده را زنده مىکند). منظور زنده کردن به وسیله قطرات باران نیست، بلکه منظور این است که خداوند مردانى را در روى زمین بر مىگزیند تا عدالت را بر پا دارند و با اقامه عدل ، زمین را زنده کنند. (3)
۳- عدم سازش بر سر اصول
روزى هارون الرشید به امام موسى بن جعفرعلیهما السلام عرض کرد: مىخواهم فدک را به تو برگردانم. امام فرمود: من فدک را نمىخواهم مگر باحدود آن. هارون گفت: حدود آن رامشخص کن. امام فرمود: اگر حدودشرا بگویم آن را به من نخواهى داد. هارون اصرار کرد و گفت: فدک را با حدودش به امام خواهد بخشید. امام فرمود: حد اول فدک، عدناست. هارون باشنیدن این جمله درهم کشیده شد. امام فرمود: حد دوم آن سمرقند ، حد سوم آن آفریقا و حد چهارم آن نواحى دریاى خزر و ارمنستان است. هارون الرشید در حالى که به شدت عصبانىشده بود، گفت: با این حال چیزى براى ما باقى نمىماند. امامفرمود: من از اول گفتم که : اگر فدک را بخواهم با حدود آن است و توآن را به ما نخواهى داد. (5)
این حدیث نشان مىدهد که بیان فدک ، رمز حکومت ، عدل است و امام با بیان این مطلب بر مشروعیت حکومت بنىعباس خط بطلان کشید.
۴- مبارزه با کاخ نشینى
روزى امام کاظم(ع)وارد یکى از کاخهاى هارون در بغداد شد. هارون به قصر خود اشاره کرده و با نخوت وتکبر پرسید: این قصراز آن کیست؟(هدف او از این کار، آن بود که شکوه و قدرت خود رابه رخ امام بکشد.) حضرت بدون آن که کوچکترین اهمیتى به کاخ پرزرق و برق او دهد، با کمال صراحت فرمود: این خانه، خانه فاسقاناست ؛ همان کسانى که خداوند درباره آنان مىفرماید: « به زودى کسانى را که در زمین به ناحق کبر مىورزند و هرگاه آیات الهى راببینند، ایمان نمىآورند از آیات دور خواهم ساخت ، چراکه اینان اگر راه رشد و کمال را ببینند، آن رادر پیش نمىگیرند ؛ ولى هرگاه راه گمراهى را ببینند ، آن را طى مىکنند ؛ زیرا آنان آیات ما را تکذیب کرده، از آن غفلت ورزیدهاند.» هارون الرشید از این پاسخ سخت ناراحت شد ودرحالى که خشم خود را به سختى پنهان مىکرد باالتهاب پرسید: پس این خانه از آن کیست؟ امام بىدرنگ فرمود: اینخانه مِـلک شیعیان و پیروان ما است، ولى دیگران آن را با زور تصاحب کردهاند. این خانه در حال عمران و آبادى از صاحب اصلىاش گرفته شده است و هروقت بتواند آن را آباد سازد ، پس خواهد گرفت. (7)
۵- امام و مبارزه با ترویج افکار باطل
هشام بن سالم مىگوید: من و ابوجعفر(مؤمن طاق) بعد از وفاتامام صادق(ع) در مدینه بودیم ؛ مردم مىگفتند: بعد از امامصادق(ع)، عبدالله امام است، زیرا او پسر بزرگ است. ما برعبدالله وارد شدیم، دیدیم مردم گرد او جمع شدهاند. ما چنان که قبلا از پدرش مىپرسیدیم، در مورد زکات و مقدار آن از اوپرسیدیم، گفت: در دویست درهم، پنج درهم و در صد درهم، دو و نیم درهم. گفتیم: حتى مُرجئه هم چنین حرفى نزده است . و درحالى کهحیران بودیم از نزد او بیرون آمدیم. من و ابوجعفر در کوچههاى مدینه سرگردان بودیم و نمىدانستیم کجا برویم و از چه کسى بپرسیم. با خود گفتیم: آیا به سوى مُرجئه رویم یا به سوى قدریه یا زیدیه یامعتزله و یا خوارج؟ در دریاى این افکار غوطه وربودیم که پیرمردى به من اشاره کرد تا همراهش بروم. با نگرانىاز این که مبادا این پیرمرد از اعوان و انصار دستگاه خلافتباشد، به دنبالش راه افتادم. پیرمرد مرا به خانه امام موسی کاظم علیه السلام هدایت کرد. حضرت خطاب به من فرمود: به سوى من بیا نه به سوى مرجئه و نه قدریه و نه زیدیه و نه معتزله و نه خوارج، بهسوى من. (10)
پىنوشتها:
1- بحار الانوار، ج 48، ص 169.
2- همان، ص 151.
3- کافى، ج 7، ص 174.
4- الاختصاص، ص 262.
5- بحار، ج 48، ص 144.
6- مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص ؟
7- بحار، ج 48، ص 138.
8- سیره پیشوایان، ص 431.
9- همان، ص 433.
10- منتهی الامال،ج2، ص221.
11- همان، ص 214.
۱۲-سایت علمی.فرهنگی تبیان